دودو شدن دست مامان
امروز واسه ناهار کوکو پخته بودم شما گل پسرمم تو پختش کلی کمکم کردی از صبح هیچی نخورده بودی منم کلی واست سفره را قشنگش کردم که حتمآ غذا بخوری چون خیار شور خیلی دوست داری میخواستم بیارم واست سر سفره تا که اومدم در قوطی را باز کنم دستم را با لب قوطی بدجور بریدم اولش واسه اینکه ناهارتا بخوری چندتا دستمال گذاشتم روش تا نبینی یه دونه کوکو که خوردی سیر شدی شروع کردی مثل همیشه ناز اومدن که غذا نخوری منم دستم خیلی درد میکرد نشونت که دادم کلی ناراحت شدی همش لبه اپن که یه بار سرت خورده بود بهش را اشاره میکردی میگفتی دودو یعنی دست من با اپن اشپزخونه دودو شده بابایی هم سر کار بود زنگ زدم بهش گفتم دستما بریدم او هم زنگ زد بابابزرگ اومد خونمون باهاش ...
نویسنده :
مامان امیر حسین
15:31